اردیبهشت 8, 1403

مجموعه ای از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری ایرانی قسمت 173

بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن

ادا اصول(ادا اطوار)

تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر

دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام

خرج اتینا کردن-پولی به مصارف بی هوده رساندن

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

چول-بیابان
چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

از ران خود کباب خوردن(با سختی چیزی به‌ دست آوردن)

زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

با کسی ندار شدن-با کسی خودمانی

پته ی کسی روی آب افتادن-راز کسی فاش شدن-رسوا شدن

جاکن شدن-به حرکت در آمدن

از سرما چاقو دسته کردن-به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

داوطلب-خواستار-نامزد

زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی

بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا
آتش سوزاندن(شیطنت و شرارت کردن)
 

انگشت‌پیچ-نوعی گز رقیق

آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)

چلو صاف کن-آبکش

آب رفتن زیر پوست کسی-پس از لاغری کمی فربه شدن

جلف-سبک-کسی که حرکات سبک دارد

به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن

بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم

صدایی برای نهیب زدن و راندن سگ

 

دو لبه-دارای لب کلفت

پدر مادر دار-نجیب-اصیل-آبرومند و خوب

به خورد کسی دادن-به زور به کسی خوراندن-به کسی قالب کردن

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار
دُوال پا-آدم سمج

پا روی دم کسی گذاشتن-کسی را آزردن و به کینه جویی برانگیختن

از بام خواندن و از در راندن-خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن
حلق آویز-به دار کشیده

ازرق-چشم زاغ

پا نوشت-زیر نویس-آن چه که در پایین صفحه می نویسند

اسب چوبین(تابوت)

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

زیر تشکی-رشوه

جوشکار-کسی که قطعات فلزی را به هم جوش می دهد

دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن

پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن

رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند
 

دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

باجه-جای بلیت فروشی

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

پنزر- پندر

بزرگداشت-احترام-تکریم

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن
چُغُل-سخن چین

اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)

از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)

پشه کوره-پشه ی ریز

پایین دست-طرف پایین

خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین

روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

پدر مادر دار-نجیب-اصیل-آبرومند و خوب

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

آفتاب را به‌گز پیمودن(کوشش بی‌هوده کردن)

 
چاره-درمان

پلاسیده-پژمرده-چروکیده

آتشی شدن(از کوره در رفتن)

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

بد آوردن-بد شانسی آوردن-زیان دیدن بر اثر پیشامد بد

آزار داشتن-انجام کاری به قصد اذیت دیگری-کرم داشتن

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

دست به آب رسانیدن-به دستشویی رفتن-به توالت رفتن

دعوا راه انداختن-سبب جنگ و جدال شدن
دو به هم انداز-فتنه انگیز-سخن چین
 

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

دست کردن-دست فرو بردن

زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن

بی شوخی-جدا-بدون شوخی

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

 
جامغولک-حقه-حیله

بپا-مواظب باش-متوجه باش

تو پوزی-تو دهنی

از چاله در آمدن و به چاه افتادن-از باران به ناودان پناه بردن

تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن

اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)

اشک تمساح-گریه ی دروغین

در تشک پر قو خوابیدن-از هر جهت آسوده و بی خیال بودن

خدا داده به فلانی-بختش یار بوده

ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن

از کسی کشیدن-از کسی رنج کشیدن

تا گلو زیر بار قرض بودن-قرض بسیار داشتن

بنده زاده-پسر من

چانه لغ-نگا. چانه شل

توپ و تشر زدن-سخنان درشت به کسی گفتن-بر سر کسی فریاد زدن

بنا کردن-شروع کردن

چشم واسوخته-چشم برتافته

اُس و فُس(اصل، مایه، چهارستون بدن)

دانش سرا-آموزشگاه تربیت معلم

دستک دمبک درآوردن-پاپوش دوختن-اشکال تراشی کردن

چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست

به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

 

خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد

پابوس-زیارت

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

پیش-برنده-آن که جلو است

درآمد-عایدی

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

از پشت کوه آمدن(بی‌خبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)

چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن

چرق چوروق-صدای جویدن آدامس و مانند آن

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

ابرو تابیدن(گره بر ابرو افکندن)

دل دادن-دقت کردن-توجه کردن-عاشق شدن

رک حرف زدن-بدون پروا و ملاحظه حرف زدن-صریح و روشن سخن گفتن

ته و تو-کنه حقیقت-باقی مانده ی هر چیز

دمدمی مزاج-دمدمی

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

از مرحله پرت بودن-یکسره بی‌اطلاع بودن

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

اقل‌کم-دست‌کم-لااقل

روده دراز-پر حرف-وراج
از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

پاری ها-برخی-دسته ای از مردم

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

آب مروارید-تار شدن عدسی چشم

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد

داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

از کفر ابلیس مشهورتر(گاو پیشانی‌سفید، نزد همه معروف)

 
آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن

بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

حاجی حاجی مکه-دیر به دیر به دیدار کسی رفتن

فرض کنیم که

زیر آب کسی را زدن-با اسباب چینی و توطئه سبب خلع مقام کسی شدن

توپ و تشر-تهدید-هارت و پورت-داد و فریاد

بیا بیا- برو برو

ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل
 

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن
ته نشین شدن-رسوب کردن

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

خوش نقش و نگار-نگا. خوش نقش

آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)
به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن
چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

زیر پوش-جامه ی زیرین

جیب کسی را زدن-محتوای جیب کسی را ربودن

دهن بین-آن که به گفته ی این و آن عمل می کند

زیر و زبر گذاشتن-حرکت گذاشتن برای حروف-اِعراب
حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

پر و بال-امکان-فرصت

ارواح شکمت(ارواح بابات)

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن

 

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته

دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است

خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی

راه به جایی نبردن-نتیجه ندادن-به جایی نرسیدن

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

آخرین تیر ترکش-آخرین تدبیر

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

زد و بندچی-توطئه گر-ساخت و پاخت کننده

آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

افتادن به گردن کسی-به کسی تحمیل شدن

تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن

خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن

رفتگار-رفتنی-مردنی

آبِ دندان-حریف ساده

خانه یکی-صمیمی و یکدل

آلونک‌نشین(ساکنان حواشی شهرها که در اتاقک‌های آلونک‌وار زندگی می‌کنند)

پنزر- پندر

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

دود و دم داشتن-بساط چای و قلیان یا تریاک گستردن

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)

جَخ-تازه-هنوز-فوقش

ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار

آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)

چارواداری-زشت-وقیح-بی ادبانه

پرند-حرف بی هوده

بزرگداشت-احترام-تکریم

به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

 

دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی

چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

بدک-نه چندان بد
درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

چُغُل-سخن چین

زیر نویس-پادداشت پایین صفحه-پا نویس-نوشته ی زیر فیلم

با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن

از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)

برداشتن-قبول کردن-اختیار کردن

اَجق وَجق(چیزی با رنگ‌های تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)
اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن

به عرب و عجمی بند نبودن-هیچ پشت و پناهی نداشتن

به نام نقی، به کام تقی-سودی که از آن کسی است نصیب کس دیگری شود

تِر زدن-خراب کردن کار

تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن

آخرین تیر ترکش-آخرین تدبیر

باش !-نگاه کن-ببین

 
خال-نقطه ی سیاه-لکه

حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار

زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن

الف شدن اسب-هر دو پا بلند کردن اسب

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن

تو سری-تحمیل نظر به کسی با تحقیر و برای تنبیه

پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن

خیط کاشتن-خطا کردن

آشی شدن(سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان)

خیرات کردن-چیزی را

پشت میز نشین-کسی که کار اداری دارد-کارمند

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق

دست بالا کردن-پیش قدم شدن-آستین بالا زدن

خیلی آب خوردن-گران تمام شدن-هزینه ی سنگین داشتن

حقه زدن-فریب دادن

چاک پشت-اسبی که در کمر خود فرورفتگی دارد و شانه و کفلش برآمده است

از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک

خوش گوشت-آن که زخم تن او زود بهبود می یابد-خوش ادا-خوش اخلاق

توپ-پرشده-کامل-بی نیاز

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت

از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کم‌حوصله بودن)

حاج خانم-عنوان احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند

بند بودن دست-گرفتار بودن-مشغول به کاری بودن و به کار دیگری نرسیدن

تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

حرف-سخن-گفتار-کلام

چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

چشم را چهار کردن-دقت بسیار کردن-انتظار شدید بردن-تعجب زیاد کردن

دبور-بی سر و پا-لات-ولگرد-آسمان جل

پَپِه-بی عرضه-پخمه-بی سر و زبان-خجالتی-ترسو

جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد

چرق چوروق-صدای جویدن آدامس و مانند آن

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم

 

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن

چپ اندر قیچی-نامنظم و نامرتب-بی نظم و قاعده

خوش منظره-خوش نما-زیبا

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

 

آش دهن‌سوز(هر چیز مطلوب و پسندیده)

حال نداشتن-مریض بودن-بی حال بودن

دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار

چراغ پا شدن-بر روی دو پا ایستادن اسب

تیغی-چیزی که با کلاه برداری از کسی گرفته باشند

چرب کردن-روغن یا کرم مالیدن

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

چادر خانه-چادری که زن در خانه می پوشد

زهره دان-کیسه ی صفرا

چشم چران-کسی که چشمش به دنبال زیبارویان باشد

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

درز گرفته-کوتاه کرده

راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن
جل و پلاس کسی را بیرون ریختن-کسی را از جایی بیرون کردن
ارواح شکمت-ارواح بابات

حساب کسی را رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده
اهل دود-سیگاری

دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

خاک به سر کردن-به فکر چاره افتادن-چاره جویی کردن

آش هفت جوش-قضیه‌ی پیچیده

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

چهار چشم-عینکی-بسیار مشتاق-منتظر-مراقب

 

دک و دنده-بالا تنه

اشک تلخ(شراب، اشک عاشق)

دور چیزی را خط کشیدن-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

بی چیز-تهی دست-فقیر

ریسه شدن-پشت سر هم قرار گرفتن-به دنبال هم به جایی رفتن

رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت

تن خواه-پول نقد-زر و مال

چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟

آینه‌ی دست-تیغ و خنجر

اهل دود-سیگاری

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن

 

تند کردن-سریع شدن در رفتار و حرکت-زبان گز کردن غذا

دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن

تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

جرینگ-صدای سکه های پول
بند دل پاره شدن-بسیار ترسیدن-به وحشت افتادن

رو زیاد کردن-پر رو شدن-توقع زیادی داشتن

آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده

دامب و دومب-آوای ضرب و تنبک

جگر پاره-فرزند-جگر گوشه

دوسیه-پرونده

دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن

چرکمُرد-پر چرک و کثیف

زیر آبی-زیرآبکی

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

چلاق-دست و پا شکسته یا بریده

جهیز-اسباب خانه و زندگی که عروس به خانه ی شوهر می برد

زیر پای کسی را جارو کردن-سبب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

بر ملا شدن-آشکار گشتن

آتشِ بسته-طلا

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

اطفال باغ(گل‌های تازه)

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن

جواب گو-مسئول-آن چه یا آن که با امری مقابله می کند

دُوال بازی کردن-حقه بازی کزدن-فریب به کار بردن

دق مرگ-دق کش
روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

آفتاب به آفتاب(هر روز)

بز بگیر-کسی که همیشه به دنبال جنس ارزان یا معاملات پر سود است

حاجیت-بنده
چرک کردن-عفونت کردن زخم

آل(موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول)

از خر افتادن-نابود شدن-مردن
چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

دست باف-بافته با دست

چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی
چشمداشت-توقع-انتظار

برادر شوهر-برادرِ شوهر هر زن

آتش سوزاندن(شیطنت و شرارت کردن)

چیز خور شدن-مسموم شدن

چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

 

ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها

رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

زبان باز-کسی که با چرب زبانی به مقصود خود می رسد

تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن

دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی
چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی

رج کردن-رج بستن

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

زاهرو-دالان-سرسرا

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند

چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد

پول سیاه-سکه ای از نیکل و مس

دال-خمیده-کج

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

اُرد-درخواست-سفارش-دستور

خاله خامباجی-نگا. خاله خاک انداز

زبان در قفا-زبان پس قفا

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن

به سیم آخر زدن-بی قید شدن-از روی ناامیدی کاری را که نباید کرد انجام دادن

در تشک پر قو خوابیدن-از هر جهت آسوده و بی خیال بودن

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

چانه-گلوله ی خمیر نان

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن

پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی

پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه

چرت و پرت-حرف مفت-حرف بی خود

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

روان کردن-از بر کردن

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن
آشغالی-سپور

دخترینه-دختر-مونث

تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد

پیش کردن گربه-راندن گربه

این کلاه آن کلاه کردن-قرضی را با قرض دیگری پرداختن-از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن-کلاه تقی را سر نقی گذاشتن

حرامزادگی-بد ذاتی-مکر

دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد
دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

چاروادارکُش-جنس تقلبی-چیز بد

از هفت خوان رستم گذشتن(موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن)

دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

دوم از آن-در ثانی-دوم آن که

نوشته دیگر :
تاریخچه تلفن همراه

خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام

بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود

با کله-دانا-چیز فهم-خردمند

بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

تخمه بو دادن برای کسی-چاپلوسی کردن برای کسی

پیر ِ کفتار-زن سالخورده ی بد اخلاق

افسرده‌بیان(بی‌هوده و بی‌مزه‌گو)

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

خرج اتینا کردن-پولی به مصارف بی هوده رساندن

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده

رد زدن-رد پای کسی را گرفتن-نشان به جایی بردن

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن

تَپوک-ضربه ی دست یا پا

چایمان-سرما خوردگی

ار زبان کسی-از قول کسی

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن
خصوصی-مقابل عمومی

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

بی بند و بار-بی قید-بی اعتنا به آداب و رسوم

تنبان درآر-بی حیا-دریده

آی زکی(در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود)

جَر-پیچ و خم راه

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن

 

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

تو پوزی خوردن-تو دهنی خوردن-دمغ شدن-نا امید شدن

چشم دو دو زدن-تکان تکان خوردن چشم

دیوار را یک طرفه کاه گل کردن-یک طرفه قضاوت کردن

اُق زدن(بالا آوردن)

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

در هم-به هم آمیخته-سوا نکرده

دمبل و دیمبو-صدای دایره و دمبک-صدای بزن و بکوب

پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

بد هوا-کسی که به خیال های بلند تر از حد و حق خود افتاده باشد

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

ریسه شدن-پشت سر هم قرار گرفتن-به دنبال هم به جایی رفتن

 

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

 

آوار شدن سر کسی-بی‌خبر نزد کسی در آمدن

دنبال کردن-تعقیب کردن-اصرار و پافشاری کردن-پی گیری کردن
حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله
دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد
چنار امام زاده صالح-متلک بد

هرماری-ز خوردنی یا نوشیدنی تلخ-کار سخت و دشوار

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

چسی در کردن-نگا. چسی آمدن

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد
از کیسه خوردن-از جیب خوردن

این تن را کفن کردی-این تن بمیرد

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

ترش کردن-عصبانی شدن

ذِله شدن-ذله آمدن

 

از خشت افتادن(بدنیا آمدن)

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد

 

پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی

آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن

اُرُسی(کفش)

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

آبجی خاک‌انداز-زن فضول و خبرچین

تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

از دولت سر-به لطف کسی-از برکت وجود کسی

چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو
آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

حُقه-زرنگ و ناقلا

دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن

پُخی شدن-کاره ای شدن-مهم شدن

الم‌شنگه-هیاهو-آشوب-جنجال-داد و قال

چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت

تاب دادن-سرخ کردن در روغن-پیچیدن-خم کردن

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن

دسته جمعی-باهم-گروهی

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

باد در سر داشتن-تکبر و غرور داشتن

تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

چس فیل-ذرت بو داده-نقل پیرزن

دَم کشیدن-رسیدن و پختن چای-برنج و مانند آن ها

از بای بسم الله تا تای تَمَت(از اول تا آخر، از سیر تا پیاز)

دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن

چای دیشلمه-چای تلخ که با قند یا خرما و مانند این ها بنوشند

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

از زمین سبز شدن(ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن، به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن)

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

پیش-برنده-آن که جلو است

دولابچه-کمد کوچک

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

از دماغ فیل افتادن(بسیار متکبر و خودبین بودن)

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

خیط شدن-نگا. خیت شدن

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

بند کردن-محکم کردن

جیک و بیک-دو روی قاپ-دوستی صمیمی

چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

دست بده داشتن-بخشنده بودن
درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم

بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن

دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن

خایه دستمال کردن-چاپلوسی کردن-منت کشیدن

چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

تیز کردن گوش-دقت کردن برای درست شنیدن سخنی مهم

چپ اندر قیچی-نامنظم و نامرتب-بی نظم و قاعده

زیادی حرف زدن-سخنان خارج از موضوع یا بیرون از صلاحیت گفتن-وراجی کردن

تخم چیزی ورافتادن-ریشه کن شدن

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

به هم زدن حال-موجب بالا آوردن شدن

آهوی مانده گرفتن(بی‌انصافی کردن، عاجزکشی کردن)

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن
پاشنه ی کسی را کشیدن-با فریب کسی را به کاری برانگیختن

پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی

پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده
 

آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت

تخم حرام-حرام زاده-شرور-شیطان

حرص و جوش-عصبانیت

خرده فرمایش داشتن-دستورهای بی جا دادن

درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض

توی باغ نبودن-کاملن از موضوع پرت و از آن بی خبر بودن

جِر-اوقات تلخی-لج

زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن
جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

پیش بودن-جلو بودن-برتری داشتن

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

چانه کردن-تقسیم کردن خمیر نان به گلوله های مساوی

خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر

بد گوشت-آدم نچسب-دیر پیوند-کسی که زخمش دیر بهبود یابد

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

آکَل-آقای کربلایی

چار دستی-قمار چهار نفری

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

پول مول-پول
برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش
 

به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن

جز و ولز-نگا. جز و وز

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

از کیسه خوردن(از جیب خوردن)

چشم و همچشمی-رقابت

رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل

حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن

خسارت دیدن-زیان دیدن

آلت دست کسی شدن(مورد سوء استفاده قرار گرفتن)

خدا-بسیار زیاد-فراوان

دو دو زدن-تکان تکان خوردن

پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

 

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

چغل خور-سخن چین

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر

پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی

آجیل مشکل‌گشا-آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند

بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر

 

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

دبه-ظرف-کوزه

توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن

خیت کردن-شرمنده کردن-کنفت کردن-بور کردن

خیابان گز کردن-ول گشتن

پول چای دادن-انعام دادن

(نزد کسبه) نخستین فروش بامداد

بَر و رو-قد و قامت-چهره

خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه

به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن

رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن

رفتن گوش-ناراحت شدن گوش از سر و صدا

خود را به نفهمی زدن-تظاهر به نفهمیدن کردن

اَتَر زدن(فال بد زدن)

خوش دوخت-لباسی که به اندازه و برازنده دوخته شده باشد
استخوان‌فروش-ستایشگر آبا و اجداد
تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن
خر آوردن-بدبخت شدن

بُر زدن-مخلوط کردن ورق های بازی

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن
ژست گرفتن-به بدن و چهره ی خود حالت ویژه ای دادن

آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)

بکن نکن-امر و نهی

اَتَر زدن-فال بد زدن

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود

زیر انداز-پارچه ای که زیر پای کسی یا زیر چیزی گسترانند

تو سری-تحمیل نظر به کسی با تحقیر و برای تنبیه

 

پر و پا دادن-اتفاق خوبی افتادن

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

پُخت کردن-پختن

دو لَتی-در دو لنگه ای

زبان پس قفا-نوعی گل است

چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن

آفتابه‌دزد-دزدی که به ربودن چیزهای بی‌ارزش بسنده می‌کند

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بی‌جلا و جلوه شدن

 

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

خط و نشان کشیدن-تهدید کردن

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

خوش دست و پنجه-نگا. خوش دست

پت و پاره-ژنده-فرسوده
دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر
ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

دو دانگ-یک سوم-مقدار اندک-کم

دو لُپی خوردن-دو لُپه خوردن-هم از آخور خوردن-هم از توبره

دو زاری-سکه ی دو ریالی

بار خود را بستن-از منبعی استفاده کردن و توانگر شدن

بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند

تیر مالی-لاغر-باریک-ضعیف-دختر بلند بالا

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

افتادن توی پوست کسی(کسی را وسوسه کرد)

پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد

رو داشتن-گستاخ و وقیح بودن

ذُق زدن-بهانه گرفتن و گریه کردن-نق زدن

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا

چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق

پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

بلا نسبت-دور از جانب شما

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

از چیزی زدن-از مقدار چیزی کسر کردن

به توپ بستن-باران گلوله ی توپ بر جایی ریختن

حمالی-کار مفت و مجانی-کار پر زحمت

زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد

ریشو-دارای ریش بلند

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن

اُس و فُس(اصل، مایه، چهارستون بدن)

دنیا آمدن-زاده شدن

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

 

انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکته‌گیری کردن، اعتراض کردن)

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن
تلق و تولوق-صدای ناهنجار

روان بودن-از حفظ بودن-از بر بودن

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

زحمت را کم کردن-رفع مزاحمت کردن

استخوان ترکاندن-رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ

تیپا کردن-با اردنگی بیرون کردن

جُستن-چیز گمشده را یافتن

پلیتیک زدن-سیاست به کار بردن

دیگ بخار-دستگاه تولید بخار

پای پس-عوض-تلافی

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

پَخ خوردن-تیزی چیزی

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن

چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی
جبهه ی جنگ-میدان جنگ

چاپ خوردن-به چاپ رسیدن

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته

اول دشت((نزد کسبه) نخستین فروش بامداد)

 

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

دم موشی-هر چیز باریک و دراز

اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

ترید- تلیت

زاییدن گاو کسی-به دردسر بزرگی گرفتار آمدن

به دل چسبیدن-مطبوع و گوارا بودن

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

خوش بنیه-سالم و قوی

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

بازیگر-هنرپیشه ی سینما و تئاتر

ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن

خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن

ریش دادن و ریش گرفتن-ضمانت کردن-متعهد شدن

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

 
جل و پلاس کسی را بیرون ریختن-کسی را از جایی بیرون کردن

جز جگر زده-نفرینی است به معنی دل سوخته بر اثر اندوه و مصیبت-گرفتار به بلا

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

احوال گرفتن-جویای حال شدن

چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی

چراغانی کردن-جشن گرفتن

زار زار-گریه ی شدید

از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)

چای کاری-کشت و زرع چای

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن-بسیار فرودست تر از کسی بودن-اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن

جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن

 

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند

دختر سعدی-دختری که بیش تر در بیرون از خانه و کم تر در خانه است

دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمی‌توان، مدارا کردن)

پس بودن-عقب افتادن از دیگران
به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن
از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)
آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده

 

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

از هول هلیم توی دیگ افتادن(از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن)

جفنگیات-سخنان یاوه

پینکی رفتن-چرت زدن

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

پاخت-بند و بست-تبانی کردن

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

دعوت حق را لبیک گفتن-مردن

خود را از تک و تا نیانداختن-به روی خود نیاوردن-به اشتباه اعتراف نکردن

بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن

بد مروت-نامرد-ناجوانمرد

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب

بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن

به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن
به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

درس گرفتن-پند آموختن-عبرت گرفتن

جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران

ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه
چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن

بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک

زد و خورد-کتک کاری-دعوا و مرافعه

جنگ زرگری-دعوای دروغین-جنگ مصلحتی

آیَم سایَم(گاه‌کاهی)

زانویی-زانو
این جور که بویش می‌آید(چنان که از ظواهر امر پیدا است، از فرار معلوم)

ز ِق زدن-نق نق کردن بچه که مقدمه ی فریادهای و گریه های بعدی است

ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند

چپه-کجی به یک سمت

در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

آستین از چشم برداشتن-آشکارا گریستن

از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات

پیاده بودن در کاری-در کاری ناشی و بی تجربه بودن

خل بازی درآوردن-مثل دیوانه ها رفتار کردن

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن
زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

بد گل-زشت-بد ترکیب

از این حرف‌ها-مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد

دریافتی-حقوق

راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن

بز دل-ترسو

آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

بستن کسی به دم خود-همیشه کسی را همراه داشتن

 

تلخه-تریاک-سوخته

رم دادن-رماندن-فراری دادن

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

پا جوش-شاخ های فرعی متصل به ریشه ی درخت

بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو

 

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

ادا در آوردن-مسخرگی کردن-تظاهر کردن-تقلید کردن

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند

جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی

بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد

پیله-مو

چَخ چَخ-عیش و عشرت

از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)

 
بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

بی فک و فامیل-بی کس و کار

 

چهره شدن-مورد توجه قرار گرفتن-گل کردن

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

تبریک گفتن-خجسته باد گفتن-دعای برکت کردن

ارزانی(بخشیدن، دادن)

ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت

اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

چهار چوب-محدوده-قاب

خواب و خوراک-خورد و خواب

چهار ابرو-دارای ابروهای کلفت و پر پشت

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)

 

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن

پُخی شدن-کاره ای شدن-مهم شدن

بازتاب-واکنش-برگشت نور-صدا یا حرارت

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

داغان شدن-از هم پاشیدن-متفرق شدن

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

 

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن