
پایان نامه ارشد درباره کتاب مقدس، نهج البلاغه، حقوق زنان
هم چنين نوشتار پيش رو به دليل عدم تمايل به تحميل مفاهيم و پذيرش رهيافتي ساخت نيافته و انعطاف پذير، پژوهشي کيفي به شمار ميآيد. لذا از دادههاي ارائه شده در متون تنها براي يافتن پاسخ مناسبي به سوال اصلي تحقيق استفاده مي شود. هم چنين، با توجه به کيفي بودن پژوهش براي گردآوري دادهها از روش ارجاع به اسناد و بررسي منابع کتابخانهاي و شبکههاي رايانهاي استفاده کرده ايم.
8-مفهوم شناسي
بررسي مفاهيم و کليد واژگان عنوان يکي از بخش هاي تشکيل دهنده هر پژوهشي است که اکنون به آن خواهيم پرداخت.
8-1مفهوم جايگاه اجتماعي
در اين نگارش مفهوم جايگاه اجتماعي از يک سو با منزلت انساني و از سوي ديگر با منزلت اجتماعي معنا مي يابد. در تبيين منزلت انساني زن ابتدا به اثبات انسان بودگي و سپس مرتبت و درجه ي انسانيت زن در متن عبري و قرآن مي پردازيم. در مرحله بعد با بررسي پايگاههاي اجتماعي ( نقشها) و نمودهايي از مشارکت زن در جامعه به موضع کتب نامبرده در باب منزلت اجتماعي زن خواهيم پرداخت. ما برآنيم تا در هر فصل ذيل دو بخش منزلت انساني و منزلت اجتماعي موضوعات نامبرده را در هر يک از کتب بررسي نمائيم. لذا در فصل سوم متن مقدس عبري و در فصل چهارم ديدگاه قرآن را در اين زمينه مورد مداقه قرار مي دهيم. مجموع اين مباحث که در فصل پنجم ارائه خواهد شد نشانگر جايگاه اجتماعي زن در کتب مزبور مي باشد.
8-2مفهوم واژه زن
در ديدگاه اين پژوهش زن صنفي از بشر است که به لحاظ ذات و گوهر وجودي انساني با مرد تفاوتي ندارد و ما اين مسئله را بر اساس آيات و شواهد موجود در قرآن و کتاب مقدس عبري به اثبات مي رسانيم.
8-3مفهوم کتاب مقدس عبري
رسالاتي که مجموعه کتاب مقدس و اصول تعليمات دين يهود را تشکيل مي دهند به يوناني “کانن19” مي نامند که به معني “ميزان و مقياس” است. بعبارت ديگر اين تعليمات ترازوي ايمان و اعتقاد مؤلفين ميباشند. امروزه از اصطلاح “بايبل20” که از کلمه يوناني “بيبلوس” به معني کتاب مشتق شده است، براي ناميدن اين مجموعه استفاده مي شود. اما با توجه به آن که زبان نگارش اوليه اين کتاب به عبري بوده لذا يهوديان اين بخش را “متن عبري” يا “کتاب مقدس عبري” ناميده اند که هم مسيحيان و هم يهوديان به آن اتفاق نظر دارند. از اين رو در پژوهش حاضر نيز از اصطلاح متن عبري يا کتاب مقدس عبري استفاده مي نماييم.
مسيحيان براي اين مجموعه هم چنين نام “عهد عتيق” يا وصيت قديم را بکار مي گيرند اما يهوديان از بر کار بردن اصطلاح “عهدين” يا به عبارتي عهد قديم و عهد جديد در مورد کتاب مقدس خودداري مي کنند. از نظر آنان خداوند تنها يک پيمان با انسان بسته و آن هم پيمان شريعت است. آنان هم چنين براي ناميدن کتاب مقدس از واژهي ” تنخ” که برگرفته از حروف اول سه بخش اين کتاب يعني توراه، نبييم و کتوبيم است نيز استفاده مي کنند.
اکنون به معرفي اجمالي بخشهاي نامبرده خواهيم پرداخت.
تورات
توراة در عبري به مفهوم قانون و دستورات و شامل رواياتي است از دوران موسي و دستورات وقوانيني که به موسي نسبت داده مي شود. تورات مشتمل بر پنج سفر”پيدايش، خروج، لاويان ، اعداد و تثنيه” مي باشد.
نبييم
بخش دوم متن عبري نبييم يا کتب انبياء است که به دو بخش انبياي متقدم و انبياي متاخر تقسيم ميگردد. بخش نخست شامل کتب يوشع، داوران، سموئيل اول و سموئيل دوم، پادشاهان اول و دوم و بخش دوم شامل کتب اشعيا، ارميا، حزقيال، هوشع، يوئيل، عاموس، عوبديا، يونس، ميکاه، ناحوم ، حبقوق، صفنيا، حجّي، زکريا و ملاکي، مي باشد.21
کتوبيم
بخش سوم يعني کتوبيم يا مکتوبات که رسالات تعليمي و تربيتي دين يهود است از کتاب هاي مزامير، امثال، ايوب، غزل غزل ها، روت، مراثي ارميا، استر، جامعه، دانيال، عزرا، نحميا و دو کتاب تواريخ ايام تشکيل شده است . در اين کتب موضوعاتي مختلف از شعر و حکمت و مناجات گرفته تا مطالب تاريخي را مي توان مشاهده نمود.
8-3-1 تفاسير و ترجمه هاي کتاب مقدس عبري
دو نسخهي قديمي از کتاب مقدس يهوديان وجود دارد. نسخهي اول که همان متن عبري بوده و نسخهي دوم که به “ترجمهي سبعينه” معروف است، ترجمهي يوناني متن عبري است که در سده هاي قبل از ميلاد مسيح (قرن سوم قبل از ميلاد) توسط هفتاد نفر از علماي يهود انجام پذيرفته و به همين دليل به ترجمهي سبعينه معروف گرديده. در سال 383 م نيز هيرونيموس ترجمهي لاتين اين مجموعه را از يوناني آغاز کرد که به نام “ولگات” معروف گرديد. از کتاب مقدس و يا قسمت هايي از آن، ترجمه هاي متعددي نيز در زبان فارسي وجود دارد. معتبرترين ترجمه به زبان فارسي ترجمهي ” انجمن پخش کتب مقدسه” است که با وجود قديمي بودن کاربردي ترين ترجمه مي باشد. لذا ما نيز در ارجاعات خود از اين نسخه استفاده مي نماييم.
تفسير راشي
امروزه معتبرترين و اصلي ترين منبع تفسيري کتاب مقدس عبري، تفسير راشي است. اين کتاب توسط ربي شلمو بن بيصحاق تروايي در قرن يازدهم ميلادي نوشته شده است که از بزرگترين و اصليترين منابع تفسيري به شمار ميآيد.تفسير راشي در مقايسه با تفاسير دانشمندان ديگر بسيار مختصر، ولي در عين حال جامع و روشن بوده و امروزه اين اثر ب
ه زبان انگليسي نيز ترجمه شده است. 22
فصل دوم:تبيين نظري موضوع
مقدمه
قرائن و شواهد تاريخي مبين اين حقيقيت اند که مبشران و پيام آوران الهي نخستين کساني هستند که بر شخصيت انساني زن صحه گذاشته، از آن دفاع کردهاند و جايگاه انساني او را همرديف و همتاي مردان قرار دادهاند. با اين وجود نگاه غير انساني و فرودست به زنان نه تنها پيش از ظهور مکاتب آسماني که بعد از آن نيز شخصيت و جايگاه انساني و اجتماعي زن را مسحور خود گردانيده است. در دنياي باستان اگر از پيامبران الهي و نيز از انديشمندان اجتماعي انگشتشماري چون افلاطون که نظريات و عقايد نسبتاً مترقيانهاي در مورد زن ابراز داشتهاند بگذريم، ساير مردمان و حتي بزرگترين علماي دين و فلسفه نظر مساعدي نسبت به زن نداشته و کم و بيش زن را موجودي حيواني و اهريمني به شمار ميآوردند.
“در آيين حمورايي زن ملک و دارايي مرد به شمار ميرفت. در يونان باستان زنان همچون حيوانات خريد و فروش ميشدند و حتي آنان باور داشتند که زنان از حيوانات نيز پليدتر بوده و از سلالهي شيطان هستند. از نظر سقراط زن بزرگترين منشأ انحطاط بشريت است”23. “از نظر آکونياس، زن حيواني است که نه استوار و نه ثابت قدم”24. از نظر پولس نيز زن بدل ناکامل مرد و مردي ناقص است وي در رسالهي قرنتيان اول باب 11 آيه 7 بيان ميدارد که “مرد جلال و شکوه خداست و به شکل او آفريده شده زن نيز جلال و شکوه مرد است” . آگوستين، عالم و فيلسوف مسيحي، نيز گرچه ميکوشيد زن و مرد را در عقل برابر بداند اما معتقد بود که اين برابري موجب نميشود زن تابع ارادهي مرد نباشد. “در ميان بزرگان دين و فلسفه اسلامي نيز آراي مشابهي را ميتوان مشاهده کرد که از آن جمله ميتوان به خطبه 80 نهج البلاغه اشاره کرد که در آن حضرت علي زنان را ناقص الايمان ميخواند. همچنين صدر المتألهين و شارح کتاب وي ملاهادي سبزواري نيز زن را در رديف حيوانات بر ميشمرند”25. حتي شاعر بزرگي همچون نظامي گنجوي نيز تحت تأثير اين ديدگاه ميگويد:
زن از پهلوي چپ شد آفريده کس از چپ، راستي هرگز نديده
نگاه فرودست به زنان منحصر به دوران کهن و باستان نبوده و حتي در ديدگاه فلاسفه و متفکران متأخر نيز ردپاي چنين سوء برداشتي را ميتوان تشخيص داد. دکارت گرچه ميکوشيد زنان را در اصل بهره وري از عقل با مردان برابر بداند اما بر اين باور بود که زنان به دليل مشکلات و امور جاري زندگي از جست و جوي حقيقت و بکارگيري روش درست تفکر عاجزند و نميتوانند مانند مردان به شيوههاي درست انديشيدن دست يازند. از نظر روسو نيز همهي آموزشهايي که به زنان داده ميشود بايد جنبهي عملي داشته باشد و در جهت رفع نيازهاي همسر و خدمت به او باشند.26
جايگاه اجتماعي زن متاثر از ديدگاهها و نظرات رايج درباره ي منزلت و مرتبت انساني زن، يکي از موضوعات چالش برانگيز اعصار مختلف مي باشد که در بخش حاضر از فصل پيش رو به بررسي آن از لحاظ نظري خواهيم پرداخت.
بخش اول : تبيين نظري منزلت انساني زن
در بخش حاضر به بررسي ديدگاههاي رايج در باب منزلت انساني زن خواهيم پرداخت که البته لازمه ي آن اثبات انسان بودگي زن مي باشد.
1-اصل انسان بودگي زن
در تعريف واژه “زن” سخنهاي زياد گفته شده است. سيمون دبووار، نويسندهي شهير فرانسوي در اثر معروف خود با نام جنس دوم در اين باره ميگويد: ” زنانگي را معمولاً با کلمههاي مبهم و درخشان که ظاهراً از فرهنگ غيب گويان به عاريت گرفته شده، توصيف ميکنند”.27وي در ادامه مي افزايد:
“احتمالاً هيچ مردي به فکر نميافتد که درباره موقعيت خاصي که مردها در جامعه بشري دارند کتابي بنويسد و اگر من بخواهم خودم را تعريف کنم، ابتدا ناگزيرم اين نکته را اعلام کنم: ” من زن هستم” با اين حقيقت ، پايه و اساسي ميسازم که که هر تائيد ديگري بر آن بنا ميشود. مرد، هرگز کار خود را با طرح خود به مثابه فردي از يک جنس آغاز نميکند: ترديدي وجود ندارد که او مرد است. … مرد، بدون زن خود را به تصور در ميآورد، زن ، بدون مرد، قادر به متصور کردن خود نيست، زن جز آنچه مرد دربارهاش تصميم بگيرد نيست، به اين ترتيب، او را “سکس” مينامند.. زن نسبت به مرد تعريف و متفاوت ميشود ،نه مرد نسبت به زن، زن در برابر اصل، فرعي در نظر گرفته ميشود. مرد، نفس مدرک است، مطلق است؛ زن ديگري به شمار ميآيد”28.
اما سوالي که بر اساس اين تعاريف به ذهن ميرسد آن است که اين ديدگاه حاصل چيست؟ و آيا واقعاً چنين است؟
بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد، زنان پيوسته تابع و تحت حاکميت مردان بودهاند. در نظامهاي پدر سالار و مادر سالار، در هر حال زن تحت قيومت مرد بوده است.” زن هيچگاه جز سمبول تبار خود نيست. .. رابطه مادر تباري عبارت از اين است که دست پدر يا برادر زن تا دهکده داماد کشانده ميشود. زن فقط واسطه حق است نه دارنده آن. در حقيقت چيزي که با رابطه خويشاوندي توصيف ميشود، رابطه دو گروه مردانه است نه رابطه دو جنس”.29
“اما زنان نيز در رواج چنين تعاريف و ديدگاههايي بيتقصير نبودهاند آنان خود را به مثابه عاملي غير اصلي که هرگز به اصلي باز نميگردد آشکار ميکنند. زنها جز در بعضي کنگرهها که تظاهراتي انتزاعي باقي ميماند نميگويند “ما”؛ مردها ميگويند “زنها” و زنان هم خود را به مثابه نفس م
طرح نميکنند. … آنان بيش از آنچه که بايد خود را وابسته و ضعيف پنداشتهاند و نتيجهي چنين پنداري آن است که در دل مجموعي که دو عامل آن، يکي براي ديگري، ضرورت دارند، زن عبارت از ديگري است”.30
تعاريف ارائه شده از سوي نويسندگاني هم چون سيمون دبووار که طرفدار حقوق زنان ميباشند به نظر برخاسته از فرهنگ و نگرش رايج در مغرب زمين است و نميتوان آنرا جهان شمول پنداشت. اين نظرات اغلب به وجهي افراطي از زنان ياد ميکند هر چند که اهميت و نقش مردان را نيز انکار نميکنند اما زنان را انسانهايي با حقوق از دست رفته ميپندارند که بايد براي بيداري و هوشياري آنان تلاش کرد.
لذا جهت دستيابي به تعريفي دقيق و متقن از “زن” و “منزلت انساني” او لازم است تا اصل انسانيت او به اثبات برسد. بنابراين پرسشهاي پيش رو چنين خواهند بود:
آيا اساساً زن بشر است؟ آيا ميتوان گفت که زن بشر است اما در مرتبت و ماهيت پستتر و فروتري؟
در برابر سوالات مطرح شده ميتوان از دريچهي علوم مختلف اعم از زيست شناسي و بيولوژيک، روان]]>
دیدگاهتان را بنویسید