
منابع و ماخذ پایان نامه سبک هویت، فرایند تفرد، هویت جنسی، دوران کودکی
از دیدگاه او افراد به ترتیب در این مراحل هشتگانه رشد میکنند تا جائیکه دیگر قادر به پیشرفت نباشند. رشد من تا دوران بزرگسالی ادامه دارد و در طول زندگی نیز تغییر میکند و هر خصوصیت تازهای که پدید میآید به خصوصیات قبلی افزوده میشود. سطح بزرگسالی رشد، بالاترین مرحلهای است که «من» به آن دست مییابد (کروگر، 1996؛به نقل از معین،1377).
در مرحله ما قبل اجتماعی61 (مرحله اول)، «من» بسیار ابتدایی است و وظیفة اصلی آن یادگیری تمایز خود از غیر خود است. در مرحله همزیستی62 (مرحله دوم)، کودک همچنان به یافتن قدرت تشخیص خود و غیر خود ادامه میدهد. ولی وابستگی کودک به مادر آن قدر قوی است که کودک در تشخیص خود از مادر مشکل دارد.
در مرحلة تکانشی63 (مرحله سوم)، کودک تکانشهایی برای تأیید وجود مستقل خود صادر میکند و «من» به گونهای بیقید و شرط برای اعمال تأثیر خود به جهان اطراف دست به عمل میزند. در روابط بین فردی کودک تمایل به استثمارگری داشته و سایرین، تنها به خاطر آنچه که میتوانند به کودک بدهند ارزش دارند.
در مرحلة حفاظت از خود64 (مرحله چهارم)، کودک به تدریج درک میکند که برای نحوة عمل مقرراتی وجود دارد و زیر پا گذاشتن آن به تنبیه منجر میشود، اگر چه درک مقررات عمیق نیست و صرفاً اطلاعاتی دربارة این موضوع است که برای اجتناب از تنبیه چه باید کرد. در مرحله همنوایی65 (مرحله پنجم) مقررات شروع به درونی شدن کرده و کودک امنیت و رفاه خود را با امنیت و رفاه دیگران مرتبط میداند. در مرحلة وجدانی66 (مرحلة ششم) استعداد دروننگری و پی بردن به حقیقت معانی چندگانه رویدادها و موقعیتها، امکان درک امور انتزاعی اخلاقی را پیش میآورد. در این مرحله گناه جایگزین احساس شرم مرحلة قبل میشود. مرحلة خود مختار رشد67 (مرحله هفتم) با تعالی احساس فردیت مشخص میشود. در این مرحله فرد دربارة نقشهای مختلفی که ایفا میکند به تفکر میپردازد و به این ظرفیت دست مییابد که تعارض بین نیازها و وظایف را تشخیص داده و با آن کنار بیاید. مرحله یکپارچه68 (مرحله هشتم)، آخرین مرحله رشد است. ورود به این مرحله به معنای آن است که فرد بر تعارضات درونی غلبه کرده و راههایی برای ارضاء خواستهای متعارض پیدا کرده است. اهداف غیر واقعگرایانه و غیر قابل دسترسی در صورت لزوم کنار گذاشته شده و تلاش آگاهانه برای به هم بافتن رشتههای مراحل پیشین به صورت یک کل یکپارچه به ظهور میرسد (کارور69 و شییر70، 1992). در طی این مراحل «من» پیچیدگی بیشتری در عملکرد به دست میآورد و تواناییاش برای ارتباط با جهان پیرامون افزایش مییابد. به طور بهنجار ما شاهد تغییرات از یک سازماندهی تکانشی که در آن علاقة شخصی، عامل برانگیزانندة اولیه است به سوی همنوایی با چیزهایی که از سوی گروه اجتماعی دیکته میشود، هستیم. لووینگر مراحل تمایز بخشی خود – دیگران را در طول نوجوانی، از مرحلة علاقه شخصی به همنوایی با نگرشها و رفتارهای دیگران تا سازماندهی یک «خود» دارای تمایز بیشتر از دیگران، معطوف به فردیت و قادر به ارتباط متقابل ترسیم میکند (کروگر، 1996،به نقل از معین،1377).
2-3-1-7-دیدگاه باربارا و نیومن
از دید باربارا و نیومن (1967؛ به نقل از بیابانگرد، 1378) نوجوانی را باید به صورت دو دوره جداگانه رشد روانی – اجتماعی در نظر گرفت. آنها معتقدند که نوجوانان ابتدا باید به یک احساس هویت گروهی با همسالان خود، پیش از آنکه در آنها هویت شخصی واحدی شکل گیرد، دست یابند. اولین دوره از آغاز بلوغ تا تقریباً 18 سالگی ادامه دارد و با تغییرات سریع جسمانی و حساسیت فزاینده نسبت به تأیید همسالان مشخص میشود. بحران روانی – اجتماعی این دوره «هویت گروهی در مقابل از خود بیگانگی» نامیده میشود.
دومین دوره از حدود 18 سالگی آغاز میشود و تقریباً تا 21 سالگی ادامه مییابد. این دوره با استقلال از خانواده و رشد احساس هویت مشخص میشود. بحران روانی – اجتماعی این دوره هویت فردی در مقابل اغتشاش در هویت خود از نظر نقش اجتماعی نامگذاری شده است.
2-3-1-8-دیدگاه بلاس71
بلاس از اصطلاح «منش»72 به جای هویت من استفاده کرد. از نظر وی منش عبارت است از آن جنبه از شخصیت که پاسخهای شخص به محرکهای محیطی و درون خود را شکل میدهد. از نظر وی چهار عامل در شکلگیری منش نوجوان نقش دارد که عبارتند از :
1- فرایند تفرد ثانوی73 : تبیین بلاس در مورد فرایند تفرد ثانوی نوجوانی با اتکاء بر نظرات ماهلر74 است که فرایند جدایی و تفرد نوزاد را تشریح کرده بود. بلاس نوجوانی را تجربة تفرد ثانوی میداند. در سالهای اولیه زندگی، به دلیل اینکه کودک این توانایی را پیدا میکند تا تصویری از فردیت مراقبت کنندة اولیهاش را درون فکنی کرده و با آن یکپارچه شود، لذا دستیابی موفقیتآمیز به خود مختاری مسکوت میماند. این سازماندهی درون روانی، رشد بیشتر در طول نوجوانی را نیز به عقب میاندازد. مسئله مهم در فرایند تفرد ثانوی، این است که برای ارتقاء و پیشرفت رشد، رها کردن تصویر والدي که درون فکنی شده است، ضرورت دارد.
2- چیرگی بر ضربههای دوران کودکی : تلاش نوجوان در حل مشکلات روانی باقی مانده از دوران کودکی میتواند باعث افزایش حرمت خود و سازماندهی «من» در سطح مناسبتری شود.
3- پیوستگی «من» : پیوستگی من به موفقیت فر
د در احراز پیوستگی تاریخی فرد اشاره دارد. پیوستگی من یک چارچوب مناسب برای شکلگیری منش فرد فراهم میکند.
4- هویت جنسی75 : از نظر بلاس آخرین عامل مؤثر در شکلگیری منش هویت جنسی است که عبارت از احساس مردی یا زنی با مرزهای ثابت و جدا از یکدیگر است (بلاس، 1968؛ به نقل از کروگر، 1996).
2-3-1-9-دیدگاه برزونسکی
برزونسکی (1989، 1990) الگویی را مطرح کرد که به تفاوت در فرآیندهای شناختی – اجتماعی جوانان در ساخت، نگهداری و انطباق هویت خودشان تأکید دارد. این الگوی شناختی – اجتماعی، به تفاوت برجستة درگیری و یا اجتناب افراد از تکالیف مختلف، چون تصمیمگیری، حل مسائل شخصی و موضوعات هویت اشاره میکند (برزونسکی و فراری76، 1996،به نقل از حسينی ،1386). این فرایند سازی یا سبک هویت، شامل ساز و کارهایی است که اطلاعات و تجارب مرتبط با خود را کد گذاری، پردازش و سازماندهی و مرور میکند.
برزونسکی طبق این الگو سه فرایندسازی یا سبک هویت را مشخص میکند که عبارتند از : سبک هویت اطلاعاتی77، سبک هویت هنجاری78 و سبک هویت سردرگمی اجتنابی79 (برزونسکی، 1990).
2-3-2-عوامل موثر بر شکلگیری هویت
1- عوامل شناختی80 : رشد شناختی تأثیر مهمی بر شکلگیری هویت دارد. وقتی که فرد در دوره نوجوانی به مرحله تفکر عملیات صوری میرسد امکان بسیار بهتری به دست میآورد که هویت آتی خود را ترسیم کند و به مسائل آن بیندیشد. نوجوانانی که به رشد شناختی متناسب با این دوره رشد رسیدهاند از کسانی که بر این سطح از تفکر نرسیدهاند، موفقیت بیشتری در حل مسائل مربوط به هویت خود نشان میدهند.
2- عوامل مربوط به والدین81 : نوع ارتباط نوجوان با والدین در چگونگی تشکیل هویت آنان مؤثر است. طبق تحقیقات مختلف نوجوانانی که در حالت پراکندگی هویت هستند، غالباً کسانیاند که از جانب والدین به فراموشی سپرده شده یا طرد شدهاند. نوجوانان دارای هویت زودرس کسانی هستند که وابستگی شدیدی به والدین داشتهاند و مدام از آنان فرمان میبرند. در حالی که نوجوانانی که دارای هویت محکمی هستند غالباً کسانی هستند که از عواطف محکم و آزادی کافی در محیط خانواده برخوردار هستند و به آنها اجازه داده میشود که فردیت خود را داشته باشند.
3- عوامل مربوط به مدرسه82 : موفقیتهای تحصیلی در طول سالهای مدرسه و قبول شدن بعدی نوجوانان در دانشگاه معمولاً عامل مؤثری در شکلگیری هویت است، زیرا راههای زندگی آینده او را هموارتر میسازد و از نظر هویت حرفهای نیز اطمینان بیشتری برای او ایجاد میکند.
همچنین تحصیلات مدرسهای و دانشگاهی معمولاً اطلاعاتی را در اختیار نوجوانان قرار میدهد که برای شکلگیری هویت آنان مفید است. الگو برداری از سایر دانشآموزان و دانشجویان نیز تا اندازهای در رشد هویت نوجوان مؤثر است.
4- عوامل اجتماعی – فرهنگی : شاید بتوان گفت که تأثیر زمینهای اجتماعی – فرهنگی بر چگونگی شکلگیری هویت نوجوانان از سایر عوامل بیشتر است. در فرهنگهای قدیمیتر نوجوانان از نظر شکلگیری هویت از بزرگسالان خود تقلید میکردند. در فرهنگهای سنتی کنونی نیز چنین است، اما در فرهنگهای جدید و جوامع باز اینطور نیست. تسلیم طلبی در شکلگیری هویت (هویت دنبالهرو) جای خود را به درگیری و جستجوگری داده است (لطفآبادی، 1380).
5- تفاوتهای جنسی درشکلگیری هویت : انتظارات نقش اجتماعی بزرگسالان برای دختران و پسران متفاوت است. این مسأله بر ماهیت و رشد هویت آنها در هنگام نوجوانی تأثیر میگذارد. برای پسران، مستقل شدن در زندگی خانوادگی و انتخاب یک شغل در دستیابی به هویت ضروری است. در دختران سه الگوی هویت شناسایی شده است (دالاس وگیر، 1975؛ به نقل از بیابانگرد، 1378) :
1- الگوی سنتی و نقش قالبی؛ منتظر ازدواج میماند
2- الگوی کسب نقش و موفقیت در آن
3- هویت دو بعدي : نسبت به خانواده و کار متعهد است
6- سن : یکی از عواملی که بر شکلگیری هویت تأثیر میگذارد سن نوجوان است. هر چه به طرف سالهای آخر دبیرستان و سپس دانشگاه نزدیک میشویم تعداد افرادی که به کسب هویت میرسند افزایش مییابند. در حالی که درصد کسانی که دچار سردرگمی هویتاند رو به کاهش میرود (بیابانگرد، 1378). جدول 2-2 : درصد منزلت هاي هويتي را با توجه به گروه سنی نشان میدهد.
جدول 2-2- درصد منزلت هاي هويتي با توجه به گروه سنی(به نقل از بيابانگرد، 1378)
گروه سنی
هویت یافته
بحرانزده
دنبالهرو
آشفته
سالهای پش از دبیرستان
5
13
37
46
سالهای اول دبیرستان
9
15
37
39
سالهای آخر دبیرستان
21
14
36
29
سالهای اول دانشگاه
23
28
26
23
سالهای آخر دانشگاه
40
16
31
14
2-3-3-انواع هويت
2-3-3-1-هويت فردي:
هويت فردي به دو متغيير بستگي دارد اكتشاف( كه گاهي به آن بحران ميگويند)و تعهد. در دوره اكتشاف،نوجوان به شدت با جنبه هاي مختلف هويت خويش رو در رو مي شود و آنها را زير سوال مي برد.تعهد با تصميم داشتن يا نداشتن ،رابطه دارد.نوجوانان از لحاظ ميزان بحراني كه با آن روبرو ميشوند يا تعهدشان با هم فرق دارند.(جو كار و چناري،1381،به نقل از حسینی؛1386).
2-3-3-2-هويت اجتماعي:
كودك از حيس «حس مالكيت » و «خود محوربي» است .از نوجواني به بعد به تدريج، گرايش به اجتماعي شدن در شكل دوستيابي و فاداري به او ظاهر ميش ود.آلپورت معتقد است :مسئله اساسي در روانشناسي رشد ؛دگرگوني و تحولي است كه از طريق آن،كودك غير اجتماعي
جامعه پذير ميگردد،به دوستي ها،نفرت ها،وابستگي ها و رغبت هاي خود،ساختمان و شكل مي دهد و براي خود جايي در اجتماعي پيچيده و منظم پيدا ميكند(حسینی،1386)
بر اساس ديدگاه يكي از صاحب نظران شخصيت«عدم توانايي در انتخاب شغل و يا دعدم ادامه تحصيل ،غالبآ نمدي از بحران هويت يا گم گشتگي در نقش اجتماعي است .بساري از رفتارهاي ضد اجتماعي و ناسازگارانه افراد را ميتوان از اين ديدگاه توجيه نمود»(شاملو،1378). بنابر اين منظور از هويت اجتماعي ،عبارت است از باورها ،ارزشها،سنت ها،آداب و رسوم موجود در جامعه،كه از طريق روابط اجتماعي با ديگران،برنامه هاي رسانه هاي جمعي مثل راديو،تلويزيون،مجلات،روزنامه ها،تصاوير ،اجناس و كالاها،و … به نسل هاي بعدي انتقال مي يابد.(حسینی،1386)
2-3-3-3-هويت خانوادگي:
تعريف دقيق هويت خانوادگي،كاري نسبتأ دشوار است،ولي در يك عبارت مي توان گفت كه منظور از اين نوع هويت ،تعيين نسبت ميان نوجوان و خانواده ي او (به عنوان «يك گروه» است) و اينكه چه پيوندهايي ميان آنها وجود دارد؟در بحث هويت،خانواده نوجوان از]]>
دیدگاهتان را بنویسید