
منابع تحقیق درمورد عملکرد سازمان
جدایش، آن بخش از زنجیره عرضه را که برای تحویل و ارضاء مستقیم نیازهای مشتریان آماده ومهیا شدهاست، از بخشی که بر پایه برنامهریزی و پیشبینیهای اولیه بنا شدهاست، متمایز میسازد (کریستوفر، 1998).
در دنیای واقعی در حقیقت “دو نقطه جدایش” وجود دارد. اولین نقطه جدایش که قبلاً مورد اشاره قرارگرفت، به نقطه جدایش مواد و قطعات مربوط میشد و بیانگر موجودی استراتژیک بصورت نگهداری مواد در سطح کلی و اولیه بود. دومین نقطه جدایش به نقطه جدایش اطلاعات برمیگردد. نظر برخی از متخصصین این است که این نقطه باید تا جای ممکن در دورترین محل در حرکت به سمت جلو همجهت با زنجیره تامین قرار گیرد؛ یعنی دورترین نقطه از ابتدای زنجیره و در جایی که اطلاعات تقاضای نهایی واقعی ایجاد میگردد. میسون- جونز و تاویل(1998) بهوسیله شبیهسازی، تاثیر سودمندی را که بازخورد اطلاعات میتواند بر روی کاهش بههمریختگی و ابهام در تقاضا داشتهباشد، اثبات نمودهاند. جانسون (1993) عنوان نمود که اهمیت چهار عامل اصلی موفقیت درکسب و کار شامل کیفیت، زمان تحویل، هزینه و سرعت دسترسی در طول زمان ثابت نیست و تغییر می کند. این نکته، به این معنی است که شرکتها نیاز دارند که استراتژی زنجیره تامین خود را بهطور مرتب و با توجه به گذر زمان، تنظیم و بهروز نمایند. لذا بهصورت دورهای، “برندهساز”های جدیدی در بازار پیدا میشوند که اهمیت برندهسازهای قبلی را تنزل داده و آنها را به “توصیفکنندههای بازار” تبدیل میکنند. این تغییر درونی و چرخشی، کاملاً مرتبط با ظهور مفهوم ناب در داخل سازمانها و به دنبال آن مفهوم چابکی بودهاست.
بنابراین در مراحل ابتدایی بازار، این مفهوم ناب است که حکمفرماست؛ بعنوان مثال می توان از مدل T هنری فورد نام برد، که دستیابی به نفوذ در بازار را بر پایه سیاست کاهش هزینه ها تامین میکند. همچنان که بازار رشد کرده و بالغ میشود، و تقاضا برای محصولات متنوعتر فزونی مییابد، رویکرد چابک جایگزین ناب میگردد. بههرحال، امروز که ما وارد هزاره سوم شدهایم، ظهور زنجیرههای تامین جهانی را با تکیه بر خطمشیهای مشترک بهوضوح شاهد هستیم. این زنجیره های نوظهور، در واقع محدوده استراتژیهای دوگانه “ناب/ چابک” است که نیلور در کتابش از آن با عنوان مدل تلفیقی “ناب- چابک ” نام میبرد. این ایدهها را میتوان در مدل تحولی/ مهاجرتی نشان دادهشده در جدول 2-2 مشاهده نمود. بنابراین مدل، در اوایل دهه 80 میلادی برندهساز بازار، کیفیت بود که در واقع به زمینه اصلی رقابت صنایع غرب با ژاپن تبدیل شد و توسط فرآیندهای ناب داخلی ایجاد میشود. این روند با اجرای سیستمهای زنجیره عرضه ناب دنبال شد که بر روی هزینهها اثر گذاشت، اما هنوز کالاها در سیستم فشاری و روبه جلو وارد بازار میشد و هدف اصلی رفع نیاز مشتری نبود. سپس عصر دستیابی به نقطه تفکیک و مفهوم رویکرد “ناب-چابک” فرا رسید.
جدول 2-2- مدل تحولی: خلاصه تغییرات در نوع زنجیره عرضه (جانسون، 1993)
فاز تحول زنجیره عرضه 1 2 3 4
نشانگر زمان درزنجیره عرضه اوایل دهه 1980 اواخر دهه 1980 اوایل دهه 1990 اواخر دهه 1990
فلسفه زنجیره عرضه بر مبنای محصول متمرکز بر بازار بر مبنای بازار بر مبنای مشتری
نوع زنجیره عرضه سیلوهای کاربردی ناب زنجیره عرضه ناب زنجیره عرضه ناب/چابک زنجیره عرضه ناب /چابک برمبنای خواست مشتری
برنده ساز بازار کیفیت هزینه دردسترس بودن زمان تحویل
توصیف کننده بازار 1) هزینه
2) دسترسی
3) زمان تحویل
1) دسترسی
2) زمان تحویل
3) کیفیت
1) زمان تحویل
2) کیفیت
3) هزینه
1) کیفیت
2) هزینه
3) دسترسی
سنجه های بازار 1) چرخش موجودی
2) هزینه تولید
1) زمان عملیات
2) هزینه فیزیکی
1) سهم بازار
2) هزینه کل
1) رضایت مشتری
2) ارزش افزوده
زنجیره تامین ترکیبی ناب-چابک زنجیره تأمینی است که از ابتدا تا نقطه انفصال به صورت ناب و هموار در نظرگرفته میشود، یعنی تا جاییکه فرآیندهای متنوعسازی محصول شروع میشود، یا جاییکه نوسانات تقاضا اثر خود را در فرآیند تولید میگذارد و از این نقطه به بعد سیستم تولید از الگوی چابک پیروی خواهدکرد (شکل 2-4). در این زنجیره تأمین با بهره گرفتن از فرآیندهای به تعویقاندازی، ماژولارسازی و استانداردسازی قطعات محصول، فرآیند متنوعسازی محصول به مرحله مونتاژ نهایی منتقل میشود و تولید سفارشی انبوه میسر میگردد.
شکل 2-4- بررسی تفاوت های ساختاری زنجیره تامین چابک و ناب (کریستوفر، 1998)
2-4-2- عملکرد کسب و کار شرکت
سازمانها بر اساس یک فلسفه وجودی بهوجود آمدهاند و به سمت اهدافی حرکت مینمایند. برای دستیابی به اهداف سازمانها، فرآیندهای اصلی بایستی شناسایی شده و در یک محیط یکپارچه با ایجاد همافزایی تحقق اهداف را میسر نمایند. در این میان، اندازهگیری عملکرد فرآیندهای سازمان کمک میکند تا میزان دستیابی به اهداف هر فرآیند و در نهایت به اهداف سازمان مشخص گردد. در این بخش نحوه اندازهگیری عملکرد فرآیندهای سازمان مورد بررسی قرار میگیرد.
در حقیقت محاسبه دقیق و جامع عملکرد کسب و کار شرکت هنور هم یکی از چالشهای پژوهشهای مدیریت زنجیره تامین میباشد (لانکیونی، اسمیت و الیوا، 2000). عملکرد کسب و کار معمولا به واسطه معیارهای مالی محاسبه میشود.
اندازهگیری عملکرد مفهوم مهمی است که تعریف آن مشکل میباشد. مهم بودن آن در این دو اصطلاح معروف که در ادبیات مربوط به تکرار به ذکر آنها پرداخته میشود نمود پیدا میکند:
چیزی که اندازهگیری شود چیزی است که شما بدست میآورید ( آدامز، 1993)
اگر شما نتوانید اندازهگیری نمایید، شما نمیتوانید مدیریت نمایید. زیرا شما نمیدانید که آیا بهبودی انجام شده است یا خیر (نیلی و آدامز، 2000).
مشکل بودن مفهوم اندازهگیری عملکرد بخاطر گسترده بودن آن و در برگرفتن موضوعات مختلف میباشد. با توجه به تعاریف مختلفی که از این مفهوم ارائه شدهاست، می توان این طور استنباط کرد که یک سیستم اندازهگیری عمکرد ”میزان دستیابی سازمان را به اهداف از پیش تعیینشده از طریق اندازهگیری مجموعهای از شاخصها“ تعیین مینماید. بهعبارت دیگر اگر نقل قولهای فوق مهمبودن این مفهوم را بیان میکند، اما در مقابل آنچه که در چند سال اخیر به آن توجه بیشتری شدهاست ”درست اندازهگیری کردن“ میباشد، و این همان چیزی است که آن را مشکل کردهاست. در ادبیات مربوطه اصطلاحی نیز آمدهاست که “اگر هر چیزی اندازهگیری شود در واقع چیزی اندازهگیری نشده است“.
اندازهگیری، جمع آوری و تحلیل اطلاعات فرآیندی است که برای سازمان ایجاد هزینه می کند و بایستی به گونهای باشد که نهایتاً منافعی از این کار عاید سازمان گردد. از طرفی مدتی است که بر داشتن رویکرد فرآیندی در سازمانها توجه و تاکید شده است و بهعبارتی عملکرد سازمانها با عملکرد فرآیندهای آن که برگرفته از مفاهیم کارایی و اثربخشی میباشد معادل دانسته میشود. اندازهگیری عملکرد از موضوعاتی است که به تعبیری هم قدیمی و هم نو میباشد. هر شرکتی در جهان به نوعی عملکرد خود را اندازهگیری میکند، اما آنچه که بهعنوان موضوع نوین مطرح میباشد آن است که چه چیزی بایستی اندازهگیری شود. در همین ارتباط بسیاری از مدیران متوجه شدهاند که سیستمهای اندازهگیری عملکرد آنها به درستی عمل نمیکنند.
یکی از مشکلاتی که سازمانها در ارتباط با اندازهگیری عملکرد خود داشتهاند، توجه بیش از اندازه به شاخصهای مالی بودهاست (برنز، 1998؛ دیکسون، نانی و وولمن، 1990). حال آنکه عملکرد مالی تنها یک بخش از عملکرد سازمان میباشد، که خود نتیجه عملکرد عوامل دیگری است و دیگر اینکه شاخصهای مالی عمدتاً عملکرد سازمان را در گذشته نشان میدهند. بهعنوان مثال اگر سازمان نتواند نیازها و سطح رضایتمندی مشتریان خود را اندازهگیری نماید نمیتواند محصولات و خدمات خود را متناسب با خواسته آنها تطبیق دهد و موجب نارضایتی ایشان خواهدشد. نارضایتی مشتریان نیز باید با شاخصهایی مورد اندازهگیری قرار گیرد.
اهمیت ارزیابی عملکرد در استاندارد مدیریت کیفیت ۹۰۰۰:۲۰۰۰ ISO و مدلهای سرآمدی چون EFQM و مالکوم بالدریج نیز مورد توجه قرار گرفتهاست. این مجموعهها بر داشتن سیستم اندازهگیری تأکید دارند و سازمانها بایستی بهبود در عملکرد فرآیندها را با زبان شاخص بیان نمایند . اگرچه برای طراحی یک نظام اندازهگیری عملکرد میتوان راهکارهایی ارائه نمود، اما سازمانها بایستی با توجه به شرایط خاص خود به این کار اقدام نمایند. بهعبارت دیگر نظام اندازهگیری عملکرد را نمیتوان از بیرون به سازمان تزریق نمود، بلکه باید در سازمان طراحی، توسعه و بهبود داده شود. در همین راستا در ادبیات مرتبط با اندازهگیری عملکرد به موارد زیر اشاره میشود:
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته مدیریت همه موضوعات و گرایش ها : صنعتی ، دولتی ، MBA ، مالی ، بازاریابی (تبلیغات – برند – مصرف کننده -مشتری ،نظام کیفیت فراگیر ، بازرگانی بین الملل ، صادرات و واردات ، اجرایی ، کارآفرینی ، بیمه ، تحول ، فناوری اطلاعات ، مدیریت دانش ،استراتژیک ، سیستم های اطلاعاتی ، مدیریت منابع انسانی و افزایش بهره وری کارکنان سازمان
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
۱) معیارهای عملکرد بایستی از اهداف سازمان نشأت گرفته باشند (بیتیتچی، کری و مکدویت، 1997؛ سیمونز، 2000).
۲) معیارهای عملکرد باید توازنی میان خواستههای ذینفعان سازمان برقرار نمایند (کاپلان و نورتن، 1992).
۳) معیارهای عملکرد بایستی منجر به حرکت به جلو برای سازمان گردند (دیکسون، نانی و وولمن، 1990).
۴) اندازه معیارهای عملکرد ماحصل اقدامات سازمان (فرآیندها) بوده و چگونگی تأثیرگذاری آنها مشخص گردند.
۵) معیارهای عملکرد باید شفاف و واضح باشند (نیلی و آدامز، 2000).
۶) دلیل وجودی معیارهای عملکرد کاملاً مشخص باشد (نیلی و آدامز، 2000).
۷) کلیه معیارها و در مجموع نظام اندازهگیری عملکرد باید به طور دوره ای بازبینی شوند (کیگان، ایلر و جونز، 1987).
۸) معیارهای عملکرد سطوح مختلفی داشته و بایستی با هم ارتباط داشتهباشند. (کیگان، ایلر و جونز، 1987).
ریچاردسن و همکاران (1985) بیان کردند که عملکرد باید در نتیجه اولویتهای رقابتی ناشی از تصمیمات تولیدی ایجاد گردد. رث(1989) همچنین بیان کرد که استراتژی تولید با معیارهای عملکردی تولید که روی واحد کسب و کار تاثیر دارد، مرتبط است. ژائو و همکاران (2006) نیز نشان دادند که استراتژیک آنها در هفت معیار عملکرد مالی در نظر گرفته شده، بر مبنای اظهار نظر پاسخدهندگان برای اشکال ایدهآل گروه ها و نه واقعیت آنها، در تحقیق ایشان دارای تفاوت معنی داری است. مارتین ودیاز (2008) در تحقیق خود که به استخراج دو نوع استراتژی تولید متفاوت منتج شد، ضمن نشان دادن شکل تصمیمات تولیدی در استراتژیهای مستخرجشان نشان دادند که بین این دو گروه در برخی معیارهای عملکرد کسب و کار تفاوت معنیداری وجود دارد؛ هر چند که در معیار کلی درنظرگرفته شده توسط آنها تفاوت معنیداری مشاهده نشد. آنها از معیارهای رشد فروش، رشد سود و بازگشت دارایی برای سنجش عملکرد کسب و کار شرکتها استفاده کردند. ماثور و همکارن (2011) نحوه ارزیابی عملکرد را در تولیدکنندگان خودکار بررسی کرده نشان دادند که اثربخشی کلی تجهیزات میتواند بهعنوان ابزار مناسبی برای اندازهگیری عملکرد در اینگونه تولیدکنندگان استفاده شود. کیووی و همکاران (2009) نشان دادند که درگیری حوزههای مختلف وظیفهای در تدوین تصمیمات استراتژیک تولیدی بر ارائه عملکرد مناسبتر تولیدی آنها تاثیرگذار است. سونی و کودالی (2011) نشان دادند که استراتژی رقابتی شرکتهای تولیدی روی استراتژی زنجیره تامین آنها تاثیرگذار است، و همچنین آنها بیان کردند که تناسب بین این دو باعث عملکرد بالاتر شرکت خواهدگردید ( به نقل از پویا، 1390).
بهطور معمول، عملکرد کسبوکار شرکت، با بهره گرفتن از معیارهای مالی صورت میپذیرد. ونکاترامن (1990) این معیارهای اندازهگیری عملکرد کسبوکار را با بهره گرفتن از بازگشت دارایی، درآمد عوامل ، هزینه به ازای هر فروش، و فروش برحسب تعداد کارکنان مطرح میکند. جاهارا و لیوید (1992) بیان میکنند که بازگشت سرمایه گذاری ، یک محاسبه معتبر برای شرکتهای متوسط میباشد. مراش و دیگران(1996) عملکرد شرکت را نسبت به رقبا با بهره گرفتن از ROA، ROI، بازده فروش ، رشد ROI، درصد رشد، و رشد فروش اندازهگیری کردند. تن و دیگران(1999) برخی از شیوههای مدیریت زنجیره تامین را با عملکرد شرکت مرتبط دانستند. عملکرد در مطالعه آنها با ادراکات مدیریت ارشد از عملکرد شرکت در مقایسه با یک رقیب عمده اندازهگیری شد (به نقل از تینگ چی و همکاران، 2009) .
بهطور خلاصه، عوامل متعددی جهت اندازهگیری عملکرد کسبوکار در تحقیقات آمدهاست که همگی بر اهمیت محیط کسب و کار، تصمیمات استراتژیک و زنجیره تامین روی عملکرد کسب و کار تاکید دارند. براساس تحقیقات گذشته، در این مطالعه عملکرد کسب و کار با بهره گرفتن از ادراک مخاطب از عملکرد اندازهگیری میشود.
تفاوت بین شرکتهای با عملکرد بالا و عملکرد پایین در این پژوهش مورد توجه است و در تحقیقات صنعتی نیز با ارزشتر میباشد. با مشخص شدن تفاوتها، عملکنندههای سطح بالا میتوانند مزیت رقابتی خود را حفظ نمایندو بهبود بخشند، و عملکنندههای سطح پایین نیز قادر خواهند بود مشکلات خویش را شناسایی نموده و درصدد طراحی مجدد استراتژی و ساختار زنجیره تامین شان برآیند.
2-5- پیشینه تحقیق
در ادامه پیشینه پژوهش های صورت گرفته به صورت مجزای تحقیقات داخلی و خارجی بیان شده است
2-5-1- مطالعات داخلی
در پژوهشی که با موضوع “جایگاهیابی استراتژیک و شناسایی منابع دستیابی به مزیت رقابتی پایدار “توسط صالح نیا (1390) انجام شد، با در نظر گرفتن جایگاهیابی استراتژیک به عنوان ابزاری جهت شناسایی منابع دستیابی به مزیت رقابتی، جایگاهیابی نامهای تجاری در زمینه بانکداری مورد توجه قرار گرفته است. فرآیند جایگاهیابی این پژوهش در 7 گام مورد بررسی قرار گرفته است و براساس اطلاعات گردآوری شده از طریق مصاحبه و پرسشنامه، در نهایت نقشه ادراکی برای نامهای تجاری مورد بررسی براساس ویژگیهای تعیینکننده از دید مشتریان، همراه با ارائه موقعیت برتر در این زمینه و بخشهای بازار براساس دو ویژگی مورد بررسی، ارائه گردیده است. این پژوهش به این نتیجه دست یافت که با توجه به افزایش رقابت در
عرصه بانکداری، بر بانک ها لازم است که در زمینه ایجاد جایگاه مناسب یا تثبیت جایگاه خود در بازار و دستیابی به مزیت رقابتی پایدار، توجه به عامل انسانی را در راس ب
رنامه های خود قرار دهند.
پژوهشی با عنوان “طراحی مدل مزیت رقابتی برای صنعت خودرو ایران” توسط مهری و حسینی (1383)، صورت پذیرفت. این پژوهش درصدد ارائه یک مدل عمومی جامع در رابطه با مزیت رقابتی بوده است. مدل مفهومی این پژوهش، مشتمل بر قابلیتهای محیطی، قابلیتهای سازمانی، قابلیتهای ارتباطی وشبکهای و هوشمندی رقابتی بوده و صنعت خودرو بهعنوان جامعه آماری برای جمعآوری اطلاعات میدانی و تست مدل انتخاب شده است. این تحقیق به این نتیجه رسید که عوامل مؤثر بر مزیت رقابتی با توجه به میزان تأثیرگذاری و اهمیت، به ترتیب، شامل هوشمندی رقابتی، قابلیتهای سازمانی، قابلیتهای محیطی و قابلیتهای ارتباطی میباشد.
پژوهشی با عنوان “اندازه گیری عملکرد زنجیره تامین در چهار صنف کلیدی کسب و کار در ایران” توسط معنوی زاده و همکاران(1386) صورت پذیرفت. در این پژوهش نحوه اندازهگیری عملکرد زنجیره تامین در چهار صنف کلیدی کسب و کار ایران شامل صنایع خودروسازی، صنایع فلزی، صنایع غیرفلزی و خدمات در چارچوبی سیستماتیک ارائه شده است. این چارچوب مبتنی بر رهیافتهای علمی تدوین شده است. تولید ناب به عنوان رویکرد نوین در حرکت جامع سازمانها جهت کیفیت مداوم، هزینه قابل رقابت، تولید و تحویل به موقع مطرح شده است. بنابراین پژوهش در سازمانهای ایرانی بسط یافت و پس از جمعآوری اطلاعات از مدیران صنایع در بخشهای
دیدگاهتان را بنویسید