
مديران اثر بخش
– مديران اثر بخش يكي از ويژگيهاي مهم در اثربخشي مدارس، مديريت و رهبري آموزشي آموزشگاه ميباشد. چنانچه هانس و همكارانش در تحقيقات خود نشان دادند. كه خصوصيات مدير و كسب مديريت او بر عملكرد فراگيران و اثربخشي مدرسه تاثير بسزايي دارد. شعاري نژاد(1375). مدير مدرسه را به كارگردان تماشاخانه تشبيه كرده است كه در موفقيت مدرسه بالاترين نقشها و بيشترين مسئوليتها را برعهده دارد. و اين نقشها را زماني در حد مطلوب ايفا خواهد كرد كه: – از صلاحتيهاي علمي و هنري (فني) لازم برخوردار باشد. – آزادي انتخاب و تصميم گيري داشته باشد. – بتواند در هنگام ضرورت درست و با اعتماد به نفس تصميم بگيرد و همكاران و روشهاي مديريت آموزشي مطلوب را انتخاب كند و به كار برد. – امكانات آموزشي مناسب و مساعد را فراهم آورد. – مديريت او انتخابي باشد نه تحميلي. متاسفانه گاه در دورههاي گوناگون آموزشي (دبستان تا دانشگاه) به مديراني برخورد ميكنيم كه از مديريت آموزشي تنها به امر و نهي آن دل خوش ميكند. از حساسيت، فعاليت، خلاقيت و شرايط ضروري مديريت آموزشي محرومند و در برخورد با مقامات بالا و احياناً اوامر پيشنهادي آنان عمدتاً حكم «گوسفند فاضل» (اصطلاح نيچه) را پيدا ميكند. اما در مواجه با همكاران و محصلان و اولياي ايشان، بسيار جسور ميشوند و و حالت سلطه گرانه نشان ميدهند. از اين رو ميتوان گاهي مديران مدارس را از نظر در پيش گرفتن شيوههاي رفتاري به دو گروه جدا تقسيم كرد. 2-4- شيوههاي رفتاري مديريت (شعاري نژاد، 1375).
مردم سالار | سلطه گرا |
P وظيفه و انجام آن را دوست دارد. | P همكاران مطبع را دوست دارد و ترجيح ميدهد |
P به افزايش بازده كار خود ميانديشد. | P علاقهمند همكارانش را اندرز دهد. |
P ميكوشد مسائل آموزشي و راهحلهاي آنها را در جهان معاصر كشف كند. | P ميكوشد راههاي سلطه گري موفق را كشف كند و فوري به كار گيرد. |
P براي فراهم آوردن موقعيت آموزشي و يادگيري سالم تلاش ميكند. | P براي فراهم ساختن موفقيت مساعد سلطه گري و قدرت نمايي تلاش ميكند. |
P خود را به وجود همكاران نيازمند احساس ميكند. | P همكاران را به وجود خودش نيازمند ميكند و ا را تشديد ميكند. |
P هميشه علاقهمند است و ميكوشد از محرك تشويق استفاده كند. | P هميشه علاقهمند است و ميكوشد به تهديد متوسل شود. |
P از قدرت محيطي فرد هميشه به نفع مدرسه و محصلان و همكارانش استفاده ميكند. | P از قدرت مديريت خود هميشه به نفع خويشتن استفاده ميكند. |
P تعريف عدالت و دموكراس را از علم و عرف ميگيرد. | P عدالت و دموكراسي را خودش تعريف ميكند. |
P با مديران مجرب و موفق رابطه برقرار ميكند. | P با مديران سلطه گرا ارتباط برقرار ميكند. |
P كم و كيفيت كار و پيشرفت خود را با معيارهاي علمي ارزشيابي ميكند. | P كم و كيف كار و پيشرفت خود با معيارهاي ياران ارزشيابي ميكند |
P از مشاهده موفقيت همكارانش خوشحال ميشود و لذت ميبرد. | P از شكست همكارانش لذت ميبرد. |
P مسايل شخصي همكارانش از مسائل خودش ميداند و براي حل آنها ميكوشد. | P مسايل شخصي همكاران را جدي نميگيرد و فراموش ميكند. |
P مردم براي او ارزش انساني دارند و محترم هستند. | P مردم براي او حكم ابزار را دارند. |
P محيط كارش را براي همكاران و محصلان و حتي مراجعان لذت بخش ميكند. | P لذت بخش بودن محيط فقط براي خودش مطرح است. |
P بمردم بويژه همكاران و شاگردان اعتماد دارد. | P به مردم به ويژه همكاران و شاگردانش اعتماد ندارد. |
P از بودن با همكارانش لذت ميبرد. | P از بودن با همكارانش رنج ميبرد. |
P براي افزايش و گسترش اطلاعات و مهارتهاي همكاران خود تلاش ميكند. | P از افزايش و گسترش اطلاعات و مهارتهاي همكارانش هراس دارد و براي محدود نگه داشتن آنها هرچند به طور مستقيم ميكوشد. |
P به نيازها و علايق همكارانش به اندازه نيازها و علائق خودش اهميت ميدهد. | P تنها علايق و نيازهاي شخصي براي اهميت دارد. |
P همكاران را از خودش مطمئن ميگرداند. | P همكاران را از خود ميترساند. |
P و از هرگونه بدگويي و جاسوس بازي درباره همكاران خويش بيزار است. | P مرتباً از همكارانش بد ميگويد و جاسوس بازي را تشويق ميكند |
P واقعاً فروتن است. | P ظاهراً فروتن است. |
P انسان و انسانيت را از همه چيز فراتر ميداند. | P قدرت و زورمندي را فراتر از همه چيز ميداند. |
مديران خوب | مديران بد |
1- داشتن ديد امكانپذير بودن هر چيزي (خوشبين بودن) | 1- تمركز روي زمان كوتاه (كوتهبيني) |
2- رهبر الگو | 2- مديريت با تشر (ترساندن) |
3- اثبات صداقت و درستي | 3- فريبكاري |
4- اعتماد و وكالت دادن | 4- مديريت خرد براي جزئيات |
5- تشخيص و قدرداني از كار خوب | 5- سوء استفاده از كار ديگران |
6- آموختن و آموزش به هر شخصي | 6- تشخيص خاص را موردنظر داشتن (سوگلي پروري) |
7- گوش دادن با احترام | 7- اجراي قانون خشك |
8- رعايت عقيده باز (استفاده از عقيده ديگران) | 8- داشتن حالت تدافعي |
9- ايجاد احساس و شوق براي انجام كار | 9- اجتناب از ريسك شخصي |
10- الهام حالت ما ميتوانيم (مديريت مشاركتي) | 10- القاء حركت “حرف من بهترين” (ديكتاتوري) |
1- نقاط قوت شخصي خود را ميداند و همچنين از حيطههايي كه نياز به تقويت دارد آگاه است. | 2- برنامههايي را طرح ريزي ميكند كه تمام جنبههاي آنچه را كه بايد انجام شود را دربرگيرد. | 3- كار را به واحدهاي مجزا از نظر مسئوليت و اختيار سازماندهي ميكند | 4- دستورالعملهايي كه جزييات كامل و به بهترين صورت فراهم ميكند تا با بهرهگيري از آنها اهداف و مقاصد موردنظر حاصل شود. |
5- احترام و اعتماد به شخصيت و قابليتهاي افراد دارد تا آينده را شكل دهد | 6- زمانش را براساس اولويتها و به طور موثر برنامهريزي ميكند. | 7- كارمندان ماهر را انتخاب كرده و آنها را هر جايي كه نياز است به كار ميگيرد. | 8- سيستم كنترلي را به كار ميگيرد كه مخارج را به حداقل و منافع را به حداكثر برساند. |
9- به ديگران اختيار عمل داده تا ابتكار عمل را در دست گرفته و آنچه را كه درست است انجام دهند | 10- نشان ميدهد كه درستي و صداقت ارزشهاي واحد هستند. | 11- فرصتهاي رشد شخصي را هم در محيط كار و هم در خارج از آن ميِابد. | 12- اطمينان دارد كه نظامها و افراد حداكثر كارايي خود را دارد. |
13- با ايجاد شرايطي كه در آن كار تنها به عنوان يك شغل در نظر گرفته نشود، بيشترين كارآيي را در افراد ايجاد ميكند. | 14- شرايط كار گروهي و همكاري را در بين گروههاي مختلف ايجاد ميكند. | 15- نگراني بالاي خود را نسبت به نياز افراد و همچنين اهداف واحد نشان ميدهد. | 16- بين كارش و خانواده يك حالت تعادل برقرار ميكند. |